کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بادیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . بادیة ] ( اِ.)1 - صحرا، بیابان . ج . بوادی . 2 - کاسه بزرگ .
-
جستوجو در متن
-
بدو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] ( اِ.) بادیه ، صحرا.
-
بوادی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) جِ بادیه ؛ صحراها.
-
بدویت
فرهنگ فارسی معین
(بَ دَ یَّ) [ ع . بدویة ] (اِمص .) 1 - بادیه نشینی ، بیابان گردی . 2 - عقب ماندگی .
-
تاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - مکعبی کوچک دارای شش سطح که روی هر سطح تعدادی نقطه وجود دارد. به تعداد عددی که تاس نشان می دهد، مهره را در بازی نرد، حرکت می دهند. 2 - کاسة مسی ، بادیه .