کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باب
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = بابا. بابو: پدر.
-
باب
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - درخور، شایسته ، لایق . 2 - مرسوم ، معمول . ؛ ~ طبع مطابق طبع . ؛ ~ دندان هر چیز موافق با ذوق ، غذای مطابق سلیقه .
-
باب
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.)1 - در، دروازه . 2 - بخشی از کتاب . 3 - تنگة میان دو خشکی . 4 - واحدی برای شمارش خانه و مغازه . 5 - قسم ، گونه . 6 - بارة ، خصوص : در باب فلانی . 7 - بارگاه سلطان .
-
واژههای مشابه
-
باب دندان
فرهنگ فارسی معین
(بِ دَ) (ص مر.) چیزی که با ذوق و سلیقه جور دربیاید.
-
باب شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) مد شدن ، معمول شدن .
-
باب الحوائج
فرهنگ فارسی معین
(بُ لْ حَ ئِ) [ ع . ] (ص مر.) 1 - آستانة رفع حاجت ها. 2 - لقب حضرت موسی ابن جعفر امام هفتم شیعیان . 3 - لقب حضرت عباس ابن علی برادر امام حسین (ع ).
-
جستوجو در متن
-
تبویب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) باب باب کردن کتاب و نوشته ، تقسیم کردن کتاب به فصول .
-
آلامد
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ فر. ] (ق .) باب روز، مد روز.
-
بوغاز
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) تنگه ، باب ، بغز هم گویند. ج . بواغیز.
-
نسک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) هر بخش از بیست و یک بخش اوستا که به منزلة فصل و باب است .
-
مدرن
فرهنگ فارسی معین
(مُ دِ) [ فر. ] (اِ.) تازه ، باب روز.
-
ابواب
فرهنگ فارسی معین
( ا َ ) [ ع . ] (اِ.) جِ باب . 1 - درها. 2 - فصل ها، مبحث ها.
-
بابی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) منسوب به سید علی محمد باب ، از فرقة بابیه .