کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
این هم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
این جانب
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ فا - ع . ] 1 - (ق .) این طرف ، این سو. 2 - (اِمر.) شخص متکلم یا نویسنده از خود بدین کلمه تعبیر آورد.
-
این طور
فرهنگ فارسی معین
(طُ) [ فا - ع . ] (ق مر.) چنین ، اینچنین . ؛که ~ در موردی گویند که خبر یا مطالبی برخلاف رضا و میل شنیده باشند.
-
جستوجو در متن
-
هم سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ص .) 1 - هم وزن . 2 - هم - شأن ، هم رتبه .
-
هم گوشه
فرهنگ فارسی معین
(هَ. ش ) (ص .) هم ارز، هم قدر.
-
هم زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص م .) در هم آمیختن ، به هم زدن .
-
هم کفو
فرهنگ فارسی معین
( ~. کُ) [ فا - ع . ] (ص .)هم رتبه ، هم - شأن .
-
هم مشرب
فرهنگ فارسی معین
(هَ. مَ رَ) [ فا - ع . ] (ص .) هم فکر، هم عقیده .
-
هم آواز
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (ص .) 1 - هم صدا. 2 - هم زبان ، متفق القول .
-
توازن
فرهنگ فارسی معین
(تَ زُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) هم وزن شدن ، هم سنگ گردیدن . 2 - (اِمص .) هم - وزنی ، هم سنگی . ج . توازنات .
-
همدم
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (ص مر.) 1 - رفیق ، هم نفس . 2 - هم زبان ، هم سخن . 3 - هم پیاله . 4 - پیاله شراب .
-
پیاپی
فرهنگ فارسی معین
(پِ یا پَ پِ) (ق مر.) 1 - پشت سر هم . 2 - هم قدم ، هم عنان .
-
هم داستان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) موافق ، هم فکر.
-
هم زانو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) هم نشین .
-
هم پالکی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ل ) (ص .) = هم پالگی : 1 - (عا.) کسی که با دیگری در یک پالکی و کجاوه نشیند. 2 - (کن .) کسانی که با هم جور و مناسب اند، هم ردیف .