کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
این جانب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
این جانب
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ فا - ع . ] 1 - (ق .) این طرف ، این سو. 2 - (اِمر.) شخص متکلم یا نویسنده از خود بدین کلمه تعبیر آورد.
-
واژههای مشابه
-
این طور
فرهنگ فارسی معین
(طُ) [ فا - ع . ] (ق مر.) چنین ، اینچنین . ؛که ~ در موردی گویند که خبر یا مطالبی برخلاف رضا و میل شنیده باشند.
-
جستوجو در متن
-
چک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) = جیک : یک جانب از چهار جانب بجول ، دزد؛ مق . پک .
-
جانب
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پهلو، طرف . 2 - سوی ، جهت . 3 - ناحیه . ج . جوانب .
-
لاکش
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) مکانی که یک جانب دیواره دارد و جانب دیگر ندارد، رومی .
-
جن
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) طرف ، جانب ، سوی .
-
سو
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) جانب ، طرف .
-
سوی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جانب ، سو.
-
ایمن
فرهنگ فارسی معین
(اَ مَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) جانب راست . 2 - (ص .) میمون ، خجسته .
-
بغل
فرهنگ فارسی معین
(بَ غَ) ( اِ.) 1 - پهلو، کنار. 2 - جانب ، طرف .
-
جرانغار
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ مغ . ] (اِ.) جانب دست چپ ، میسره ؛ مق . برانغار.
-
جوانب
فرهنگ فارسی معین
(جَ نِ) [ ع . ] (اِ.) جِ جانب ؛ کناره ها.
-
جیک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) یک جانب قاب که با آن بازی کنند.