کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اِهن و تُلُپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آهن
فرهنگ فارسی معین
(هُ) ( اِ.) آهون ، نقب .
-
آهن داغ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - داغ کردن بخشی از پوست تن جانور با آهن تفته برای نشان گذاشتن یا مداوا. 2 - فرو بردن آهن تفته در آب .
-
آهن پوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) کسی که زره آهنین به تن دارد.
-
آهن جامه
فرهنگ فارسی معین
(هَ. مِ) (اِمر.) ورق نازک آهنی که به وسیلة آن تخته های صندوق های چوبی را به هم متصل می کردند.
-
آهن جفت
فرهنگ فارسی معین
( ~. جُ) (اِمر.) گاوآهن .
-
آهن رگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ) (ص مر.) اسب قوی ، اسب پرزور.
-
آهن گذار
فرهنگ فارسی معین
(هَ. گُ) (ص مر.) کسی که تیر را از آهن بگذراند.
-
ریم آهن
فرهنگ فارسی معین
( ~. هَ) (اِمر.) آن چه که از آهن پس از ذوب در کوره باقی می ماند یا به هنگام پتک زدن از آن فرو می ریزد.
-
واژههای همآوا
-
اهن و تلپ
فرهنگ فارسی معین
(اِ یا اُ هُ نُّ تُ لُ) (اِ.) (عا.) هارت و پورت ، دبدبه و کبکبة بی اصل .