کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اویزان شدن یا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آویزان
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - معلق ، آویخته . 2 - در حال جنگ و گریز.
-
جستوجو در متن
-
آمیختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - درهم کردن یا شدن ، مخلوط کردن یا شدن .2 - معاشرت . 3 - همخوابگی . 4 - جفت گیری .
-
فروهشتن
فرهنگ فارسی معین
(فُ. هِ تَ) 1 - (مص م .) پایین گذاشتن ، بر زمین گذاشتن . 2 - آویزان کردن . 3 - (مص ل .) فرو افتادن . 4 - سست شدن . 5 - آویزان شدن .
-
رفتن
فرهنگ فارسی معین
(رَ تَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - روان شدن ، حرک ت کردن . 2 - کوچ کردن ، رحلت کردن . 3 - گذش تن ، سپری شدن . 4 - مردن . 5 - تأثیر کردن . 6 - شدن ، گذشتن . 7 - صورت پذیرفتن ، انجام گرفتن . 9 - (عا.) شبیه بودن . 10 - بی حال شدن . 11 - انجام دادن . 12 - ...
-
گشادن
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ) 1 - (مص م .) آزاد کردن ، باز کردن . 2 - فتح کردن . 3 - جدا کردن . 4 - چاره کردن ، حل کردن . 5 - روان کردن ،جاری ساختن . 6 - گشودن یا گشوده شدن . 7 - خلاص کردن ، رها کردن . 8 - شاد کردن . 9 - روان کردن (شکم و مانند آن ). 10 - راست شدن ، درست ش...
-
نمودن
فرهنگ فارسی معین
(نُ یا نَ دَ) [ په . ] 1 - (مص ل .) هویدا شدن ، آشکار شدن . 2 - (مص م .) آشکار کردن ، ظاهر کردن . 3 - (عا.) خسته کردن ، کلافه کردن .
-
برگزاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) برگزار شدن یا برگزار کردن .
-
درز کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) فاش شدن راز یا خبر.
-
ضمانت
فرهنگ فارسی معین
(ضَ نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .)متعهد شدن . کفالت کسی را کردن . 2 - (اِمص .) درستی یا صحت چیزی را یا کسی را یا گفته ای را متعهد شدن .
-
دندان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) بخش سخت و محکم در دهان جانوران که عمل جویدن را انجام می دهد. ؛~ کسی گیر کردن کنایه از: عاشق یا خواهان شدن . ؛ ~ تیز کردن کنایه از: آماده یا خواستار به دست آوردن چیزی شدن . ؛ ~روی جگر گذاشتن کنایه از: شکیبایی کردن . ؛~ کندن ...
-
آویختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) آویزان کردن . 2 - فرو گذاشتن ، پایین انداختن . 3 - حمایل کردن . 4 - دار زدن . 5 - (مص ل .) آویزان شدن . 6 - جنگیدن . 7 - چنگ زدن ، تمسک جستن .
-
نهفتن
فرهنگ فارسی معین
(نُ یا نِ هُ تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) پنهان کردن . 2 - (مص ل .) پوشیده شدن ، پنهان شدن .
-
استبانه
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ نِ یا نَ) [ ع . استبانة ] 1 - (مص ل .) پیدا شدن ، آشکار گشتن ، هویدا شدن . 2 - (مص م .) پیدا کردن ، آشکار کردن . 3 - به جای آوردن ، دانستن ، شناختن . 4 - (اِمص .) هویدایی ، ظهور.
-
روی آوردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وُ دَ) (مص ل .) 1 - توجه کردن . 2 - پناهنده شدن .