کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آوری
فرهنگ فارسی معین
(وَ) 1 - (ص نسب .) باورمند، معتقد. 2 - یقین ، درست . 3 - ( اِ.) ایمان ، باور.
-
جمع آوری
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (حامص .) 1 - جمع کردن ، گ رد کردن ، فراهم آوردن . 2 - پیش گیری از انتشار یا گسترش . 3 - نظم دادن به چیزهای آشفته و در هم بر هم .
-
واژههای همآوا
-
آوری
فرهنگ فارسی معین
(وَ) 1 - (ص نسب .) باورمند، معتقد. 2 - یقین ، درست . 3 - ( اِ.) ایمان ، باور.
-
جستوجو در متن
-
گردآوری
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (حامص .) جمع آوری ، گرد آوردن .
-
طرغان بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) [ تر - فا. ] (اِمص .) جمع آوری لشکر.
-
وفود
فرهنگ فارسی معین
(وُ) [ ع . ] (اِمص .) رسالت ، پیام آوری . ج . وافد.
-
پیامبری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - پیام آوری . 2 - قاصدی . 3 - نبوت ، رسالت .
-
استحثاث
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م ) 1 - استخراج . 2 - برانگیختن . 3 - جمع آوری کردن .
-
افصاح
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) [ ع . ] 1 - (مص ل .) زبان آور شدن ، شیوا شدن . 2 - (اِمص .) زبان آوری .
-
برداشت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ)(مص م .)1 - درو و جمع آوری محصول . 2 - تحمل کردن . 3 - تصور کردن ، تصور.
-
خداع
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ ع . ] (اِمص .)فریبکاری ، فریب آوری . خداع (خَ دّ) [ ع . ] (ص فا.) فریبکار، فریفتار، سخت مکار.
-
وفادت
فرهنگ فارسی معین
(وِ دَ) [ ع . وفادة ] 1 - (مص ل .) به رسولی آمدن نزد کسی . 2 - (اِمص .) رسالت ، پیام آوری .
-
وفد
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) ج . وافد. کسی یا گروهی که برای رسانیدن پیام نزد شاه بروند. 2 - (اِمص .) پیام آوری ، رسالت .