کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اورِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آور
فرهنگ فارسی معین
(و َ ) 1 - ( اِ.)یقین . 2 - (ق .) براستی ،بی گمان .
-
پای آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص مر.) بزرگ ، توانا، باقدرت .
-
جنون آور
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) آن چه تولید دیوانگی کند.
-
حیرت آور
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) تعجب - آور، شگفت انگیز.
-
رنگ آور
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (ص مر.) فریبنده ، حیله گر.
-
زبان آور
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (ص مر.) 1 - خوش بیان . 2 - شاعر، سخنور.
-
زخم آور
فرهنگ فارسی معین
(زَ خْ. وَ) (ص فا.) مطرب ، کسی که بر ساز زَخمه می زند.
-
رزم آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص فا.) جنگجو، جنگاور.
-
سرسام آور
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ) (ص فا.) آن چه که موجب سرسام شود.
-
نام آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص مر.) مشهور، معروف .
-
نان آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص فا.) سرپرست خانواده .
-
کید آور
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) مکار، حیله گر.
-
واژههای همآوا
-
آور
فرهنگ فارسی معین
(و َ ) 1 - ( اِ.)یقین . 2 - (ق .) براستی ،بی گمان .
-
عور
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) جِ اعور. 1 - یک چشم . 2 - در فارسی به معنی لخت ، برهنه .