کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اورنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اورنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) فر، شکوه ، شأن .
-
اورنگ
فرهنگ فارسی معین
(اُ یا اَ رَ) (اِ.) مکر، فریب ، حیله .
-
اورنگ
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اُ رَ) (اِ.) تخت پادشاهی ، سریر.
-
واژههای مشابه
-
هفت اورنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ رَ) (اِمر.) هفت برادران ، صورت فلکی خرس بزرگ .
-
جستوجو در متن
-
هفت خواهران
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا هَ) نک . هفت اورنگ .
-
آفرنگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) ( اِ.) 1 - حشمت . 2 - اورنگ .
-
بنات النعش
فرهنگ فارسی معین
(بَ تُ نَّ) [ ع . ] (اِمر.) دو صورت فلکی : 1 - دب اکبر (خرس بزرگ ، هفت اورنگ مهین ). 2 - دب اصغر (خرس کوچک ، هفت اورنگ کوچک ).
-
وساده
فرهنگ فارسی معین
(وِ دَ یا دِ) [ ع . وسادة ] (اِ.) 1 - مخده ، بالش . 2 - بستر، خوابگاه . 3 - مسند، اورنگ ؛ ج . وسادات .
-
دب اصغر
فرهنگ فارسی معین
(دُ بِ اَ غَ) [ ع . ] (اِمر.) خرس کوچک ، یکی از صورت های فلکی دور قطبی . ستارة قطبی در انتهای دُم آن است که به آن بنات النعش صغری ، هفت اورنگ کهین ، هفت برادران هم گویند.