کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انگور
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) 1 - میوة رز. 2 - درخت رز، مو.
-
واژههای مشابه
-
آب انگور
فرهنگ فارسی معین
(بِ اَ) (اِمر.) 1 - فشردة انگور. 2 - شراب ، باده .
-
جستوجو در متن
-
راوچه
فرهنگ فارسی معین
(وْ چِ)(اِ.) نوعی انگور، انگور پیش رس .
-
گوشان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) افشرة انگور، شیرة انگور.
-
دوشاب
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - انگور. 2 - شیرة انگور.
-
رز
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) 1 - درخت انگور. 2 - انگور.
-
غربیب
فرهنگ فارسی معین
(غِ بِ) [ ع . ] (اِ.) نوعی انگور سیاه طائفی که از بهترین اقسام انگور است .
-
غژب
فرهنگ فارسی معین
(غُ) (اِ.) 1 - حبة انگور. 2 - هستة انگور.
-
ریسی
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) نوعی انگور.
-
غژم
فرهنگ فارسی معین
(غُ) (اِ.) هر دانة میوة انگور که به خوشه متصل است ، یک عدد از میوة انگور که به خوشه متصل است ، یک حبه انگور؛ غژمه ، حبه ، گله ، غجمه نیز گویند.
-
بریغ
فرهنگ فارسی معین
(بِ) ( اِ.) خوشة انگور.
-
تاک
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) درخت انگور.
-
سارونه
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) درخت انگور.