کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندیشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندیشه
فرهنگ فارسی معین
(اَ ش ِ) 1 - (اِمص .)تفکر، تأمل . 2 - (اِ.) ترس ، اضطراب .
-
واژههای مشابه
-
اندیشه بردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ دَ)(مص ل .) غم خوردن ، نگران بودن .
-
اندیشه داشتن
فرهنگ فارسی معین
(کسی را) ( ~. تَ) (مص م .) مراقبت کردن ، تیمار داشتن .
-
اندیشه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) بیمناک بودن ، نگران بودن .
-
جستوجو در متن
-
دگراندیش
فرهنگ فارسی معین
(دِ گَ اَ) (ص .) دارای اندیشة متفاوت با اندیشة حاکم بر جامعه .
-
سگالش
فرهنگ فارسی معین
(س لِ) (اِمص .) 1 - اندیشه کردن ، چاره جویی . 2 - اندیشة بد.
-
سگال
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِ.) اندیشه .
-
تفکر
فرهنگ فارسی معین
(تَ فَ کُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) اندیشه کردن . 2 - (اِمص .) اندیشه .
-
اسگالش
فرهنگ فارسی معین
(اِ لِ) (حامص .) اندیشه ، فکر، تفکر.
-
افکار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ فکر؛ اندیشه ها.
-
خام طبع
فرهنگ فارسی معین
(طَ) (ص مر.) کسی که اندیشه های بیهوده دارد.
-
آرا
فرهنگ فارسی معین
[ ع . آراء ] ( اِ.) جِ رأی ؛ رأی ها، اندیشه ها.
-
اولوالالباب
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) [ ع . ] (ص مر.) خردمندان ، صاحبان اندیشه .