کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندود
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.)ماده ای که به چیزی بمالند، مانند کاهگل که روی بام یا دیوار مالند.
-
واژههای مشابه
-
گل اندود کردن
فرهنگ فارسی معین
(گِ. اَ. کَ دَ) (مص م .) مالیدن گل بر بام و غیره .
-
جستوجو در متن
-
مفضض
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ ضَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - نقره اندود شده ، سیم اندود. 2 - آب نقره داده .
-
تجصیص
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) گچ اندود کردن .
-
تطیین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به گل اندودن ، اندود کردن .
-
مذهب
فرهنگ فارسی معین
(مُ ذَ هَّ) [ ع . ] (اِمف .) زر اندود شده .
-
تفضیض
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نقره کوب کردن ، سیم اندود کردن . 2 - آب نقره دادن .
-
مشمع
فرهنگ فارسی معین
(مُ شَ مَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) اندود شده با موم ، مومی . 2 - نوعی پارچة نایلونی .
-
حلبی
فرهنگ فارسی معین
(حَ لَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - منسوب به حلب . 2 - ورقة آهنی که روی آن را با قلع اندود کنند تا در مقابل رطوبت محفوظ ماند.
-
شیاد
فرهنگ فارسی معین
(شَ یّ) [ ع . ] (ص .) 1 - کسی که دیوار را گچ یا کاهگل اندود می کند. 2 - حیله گر. 3 - ریاکار، مزور. 4 - کلاهبردار.