کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندازهبزرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اندازه
فرهنگ فارسی معین
(اَ زِ) (اِ.) 1 - مقدار. 2 - پیمانة هر چیز. 3 - قدر، مرتبه .
-
بزرگ
فرهنگ فارسی معین
(بُ زُ) (ص .) 1 - دارای حجم ، وسعت یا کمیت زیاد. 2 - برجسته ، نمایان . 3 - بالغ ، بزرگسال . 4 - دارای سن بیشتر. 5 - عنوان احترام آمیز برای پدر، مادر، دایی و... 6 - رییس ، پیشوا.
-
اندازه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ رِ تَ) (مص ل .) قیاس گرفتن .
-
بزرگ خوانده
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ)(ص .) نامبردار، مشهور.
-
بزرگ داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) احترام گذاشتن ، تکریم کردن .
-
بزرگ سال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) سالمند، مسن .
-
نوروز بزرگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ زُ) (اِمر.) از نواها و آهنگ های موسیقی قدیم .
-
جستوجو در متن
-
قد
فرهنگ فارسی معین
(قَ دّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اندازه . 2 - قامت ، بالا، برز. ؛ ~ُ نیم قد بزرگ و کوچک .
-
رحلی
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (اِ.) نوعی قطع کتاب یا نشریه برابر با 22 * 25 سانتی متر. ؛ ~ بزرگ قطع کتاب در اندازة 34 * 58 سانتی متر. ؛ ~ کوچک قطع کتاب در اندازة 16 * 27.
-
زرافه
فرهنگ فارسی معین
(زَ فِ) [ ع . ] (اِ.) = زراف : حیوانی است پستان دار و نشخوارکننده و بزرگ جثه به اندازة شتر، گردن دراز و دست های بلند و پاهای کوتاه دارد. در فارسی اشترگاوپلنگ و شترگاوپلنگ هم گفته می شود.
-
وقبه
فرهنگ فارسی معین
(وَ بَ یا بِ) [ ع . وقبة ] (اِ.) 1 - مغاکی در کوه به اندازة یک قامت که آب در آن گرد آید. 2 - روزنی بزرگ که پرتو آفتاب از آن آید. 3 - یکی از اجزای دوات قلمدان .
-
تیروئید
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) غده ای است در زیر گلو که ماده ای به نام تیروکسین را در خون ترشح می کند. بزرگ شدن بیش از اندازة این غده ، گواتر نامیده می شود. اگر مادة ترشحی این غده کم شود باعث باد کردن پوست بدن می شود. بریدن این غده در پستانداران پیش از بلوغ باعث کوتا...
-
وزیری
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع - فا. ] 1 - (ص نسب ) منسوب به وزیر. 2 - (اِ.) ظرفی پهن کوچک تر از دوری . 3 - نوعی قطع کتاب به اندازة 16*5/23 سانتی متر. ؛ ~ بزرگ نوعی کتاب در قطع 20 * 26 سانتی متر. ؛ ~ کوچک کتاب در قطع 13*20 سانتی متر. 4 - نوعی انجیر.