کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انجمن
فرهنگ فارسی معین
(اَ جُ مَ) [ په . ] (اِ.) 1 - مجمع ، مجلس . 2 - گروه افرادی که برای هدفی مشترک گرد هم جمع شوند. ؛~ خیریه انجمنی از افراد نیکوکار برای کمک به افراد ناچیز و فقیر. ؛~اولیاء و مربیان انجمن متشکل از اولیاء دانش آموزان و مدرسه برای همکاری در جهت پیشرفت...
-
جستوجو در متن
-
ندوه
فرهنگ فارسی معین
(نَ دْ وَ) [ ع . ندوة ] (اِ.) گروه ، انجمن .
-
فرهنگستان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ) [ په . ] (اِمر.) آکادمی ، انجمن علمی فرهنگی .
-
کلوب
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) باشگاه ، انجمن ، کانون .
-
محفل
فرهنگ فارسی معین
(مَ فِ) [ ع . ] (اِ.) انجمن ، مجلس . ج . محافل .
-
اجتماعات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص ل .) جِ اجتماع . 1 - گرد آمدن ها، فراهم آمدن ها، انجمن کردن ها. 2 - گروه های فراهم آمده ، دسته های به هم پیوسته .
-
اساس نامه
فرهنگ فارسی معین
(اَ. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) قانونی که برای ادارة یک انجمن یا مجلس یا سازمان اجتماعی و سیاسی تنظیم شده باشد.
-
اعتبارنامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) ورقه ای که اعضای انجمن نظار امضا کنند و وکالت کسی را به اطلاع وزارت کشور و مجلس برسانند.
-
انگامه
فرهنگ فارسی معین
(اَ مِ) (اِ.) 1 - هنگامه . 2 - مجمع و انجمن بازیگران و قصه خوانان .
-
کانون
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - آتشدان ، منقل . 2 - نام دو ماه از ماه های رومی . 3 - انجمن ، باشگاه . 4 - در فارسی مرکز.
-
لجنه
فرهنگ فارسی معین
(لَ نَ یا نِ) [ ع . لجنة ] (اِ.) گروه مردم که برای کاری فراهم آیند و بدان رضا دهند، انجمن .
-
اتحادیه
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ یُِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - انجمن ، هر انجمنی که اهدافی مشترک داشته باشد. 2 - تشکیلات صنفی برای حمایت از حقوق شغل و حرفة مشخص .
-
اجلاسیه
فرهنگ فارسی معین
(اِ یِ یا یَ) [ ع . ] (ص نسب .) مؤنث اجلاس ؛ دورة ~ دوره ای که در آن انجمن تشکیل می گردد و اعضای آن برای مشورت و گفت و گو گرد می آیند.
-
آکادمی
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ فر. ] ( اِ.) فرهنگستان ، آکادمی نام باغی بوده در آتن که افلاطون در آن تدریس می کرد و کم کم با گذشت زمان معنای انجمن علمی یا فرهنگستان را به خود گرفت .