کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انبوهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انبوهی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - بسیاری . 2 - کثرت جمعیت .
-
جستوجو در متن
-
مزاعمت
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ مَ) [ ع . مزاعمة ] 1 - (مص م .) انبوهی کردن . 2 - (اِمص .) انبوهی .
-
زحام
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ ع . ] (اِمص .) انبوهی ، ازدحام .
-
بار
فرهنگ فارسی معین
(پس .) به صورت پسوند در آخر برخی واژه ها معنای ساحل ، کنار و انبوهی می دهد مانند: جویبار، زنگبار.
-
زار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (پس .) پسوند مکان که انبوهی و فراوانی را می رساند: برنج زار، بنفشه زار.
-
غمار
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گروه مردم . 2 - انبوهی ، بسیاری .
-
غمره
فرهنگ فارسی معین
(غَ رَ) [ ع . غمرة ] (اِ.) 1 - شدت ، سختی . 2 - انبوهی مردم .
-
لملمه
فرهنگ فارسی معین
(لُ لُ مَ یا مِ) (اِ.) انبوهی و ازدحام عدة بسیار از هر چیزی در حال جنبش .
-
مزدحم
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَ حِ) [ ع . ] (اِفا.) ازدحام کننده ، انبوهی کننده .
-
ثورت
فرهنگ فارسی معین
(ثُ رَ) [ ع . ثورة ] (اِمص .) 1 - هیجان . 2 - شورش ، غوغا. 3 - انبوهی مال و مردم . 4 - کین ، کینه .
-
شاخسار
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - قسمت بالای درخت که پُر شاخه باشد. 2 - جای انبوهی از درختان بسیار شاخ . 3 - شاخة درخت .
-
مزاحمت
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ مَ) [ ع . مزاحمة ] (مص م .) 1 - زحمت دادن . 2 - انبوهی کردن و تنگ گرفتن بر کسی .
-
سار
فرهنگ فارسی معین
(پس .) 1 - در آخر بعض کلماتِ مرکب به معنی «سر» آید: سبکسار. 2 - در آخر بعضی کلمات مرکب پسوند مکان است که بیشتر معنای کثرت و انبوهی را می رساند. چشمه - سار. 3 - از ادات تشبیه که معنای مانند و شبیه را می رساند: بادسار.
-
سیاهی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - منسوب به سیاه ، وضعیت و کیفیت سیاه بودن . 2 - تاریکی . 3 - چیز تیره و نامشخص که معمولاً به علت دوری تشخیص آن دشوار است . ؛ ~ لشکر گروهی از مردم که تنها برای نمایش انبوهی و بسیاری جمعیت به کار گرفته می شوند.