کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ام طریق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ام . دبلیو
فرهنگ فارسی معین
(اِ دَ بِ) [ انگ . ]M.W (اِ.) موج متوسط (رادیو).
-
ام .اس
فرهنگ فارسی معین
(اِ اِ) [ انگ . ]M.S (اِ.) بیماری عصبی پیش رونده ای که به تدریج باعث ضعف ، اختلال های حسی و حرکتی ، و اختلال در بینایی و گفتار می شود.
-
ام الخبائث
فرهنگ فارسی معین
(اُ مُّ لْ خَ ئِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مایة پلیدی ها. 2 - مجازاً شراب .
-
ام الفساد
فرهنگ فارسی معین
( ~. فِ یا فَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) مایه و سبب تباهی و فساد. 2 - (ص .) فتنه انگیز.
-
ام القری
فرهنگ فارسی معین
( ~. قُ را) [ ع . ] (اِ.) 1 - مهم ترین و ارزش مندترین سرزمین . 2 - مجازاً مکه .
-
ام الکتاب
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - قرآن . 2 - سورة فاتحه .
-
ام المومنین
فرهنگ فارسی معین
( ~. مُ مِ) [ ع . ] (اِ.) لقب هر یک از زنان پیغمبر اسلام .
-
جستوجو در متن
-
رای
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) راه ، طریق .
-
صراط
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] (اِ.) راه ، طریق .
-
اسپردن
فرهنگ فارسی معین
(اِ پَ دَ) (مص ل .) پی سپر کردن ، طی طریق کردن .
-
اینچنین
فرهنگ فارسی معین
(چُ)(ق مر.)بدین نحو، به این طریق .
-
پخلوچه
فرهنگ فارسی معین
(پَ چِ) غِلغِلَک ، خنداندن کسی از طریق تحریک شکم یا بغل .
-
راه داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .) قطع طریق کردن ، راهزنی کردن .
-
راه و رسم
فرهنگ فارسی معین
(هُ رَ) (اِمر.) شیوه ، روش ، طریق .