کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آمیز قلمدون
فرهنگ فارسی معین
(قَ لَ)(اِمر.) کوتاه شدة آقامیرزا قلمدان . 1 - لقبی ریشخندآمیز که به کاتبان و منشیان دورة قاجاریه می داده اند. 2 - کسی که از طریق قلم زندگی می کند، میرزا بنویس .
-
جنون آمیز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) آمیخته به دیوانگی .
-
رنگ آمیز
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(ص فا.) 1 - نقاش . 2 - حیله گر، مکار.
-
سایه آمیز
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) مجازاً، ناخالص .
-
مصلحت آمیز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مف .) آن چه توأم با مصلحت باشد، خیرخواهانه .
-
جستوجو در متن
-
آمرانه
فرهنگ فارسی معین
(مِ نِ) (ق مر.) تحکم آمیز.
-
خرجی
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) هزینه ، هزینة زندگی . ؛ خاصه ~ ول خرجی تبعیض آمیز، بذل و ب خشش اسراف آمیز و معمولاً غیرعادلانه .
-
جناب عالی
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ از ع . ] (اِمر.) واژة احترام آمیز و رسمی برای مخاطب قرار دادن فرد.
-
حرف زور
فرهنگ فارسی معین
( ~ ) [ ع - فا. ] (ص مر.) سخن ناحق ، سخن تحکم آمیز و ناروا.
-
بارون
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - از القاب اشراف زمین دار اروپا. 2 - عنوانی احترام آمیز برای مردان ارمنی ، آقا.
-
بال بال زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .)1 - بال های خود را با تکان های ریز و پیاپی به هم زدن . 2 - دچار دلهره و حرکات تشنج آمیز بودن .
-
توپیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) (عا.) کلمات درشت و سرزنش آمیز را با لحن تند به کسی گفتن .
-
ثقة الاسلام
فرهنگ فارسی معین
(ثَ قِ تُ لْ اِ) [ ع . ] (اِمر.) مورد اعتماد اسلام (عنوانی احترام آمیز برای روحانیان مسلمان ).
-
نیش دار
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - آن که نیش دارد. 2 - دارای نوک تیز. 3 - اهانت آمیز.