کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
امرء
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ) [ ع . ] ( اِ.) مرد.
-
جستوجو در متن
-
مسحی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِ.) نوعی کفش که صلحا و امرا در پا می کردند.
-
وکیل در
فرهنگ فارسی معین
( ~ دَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) کسی که واسطة میان امرا و سلاطین بوده و تقاضای مردم را به آنان می رسانیده .
-
شیلان
فرهنگ فارسی معین
[ مغ . ] (اِ.) 1 - موقع صرف ناهار و صلای طعام . 2 - سفرة امرا و بزرگان . 3 - طعام .
-
یدک
فرهنگ فارسی معین
(یَ دَ) [ تر. ] (اِ.) 1 - اسب زین کردة بدون سوار که پیشاپیش موکب پادشاهان و امرا حرکت می دادند. 2 - ابزار یا اسباب که ذخیره نگه دارند تا آن را به جای تباه شدة آن نهند.