کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اما بعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
من بعد
فرهنگ فارسی معین
(مِ بَ) [ ع . ] (ق .) پس از این ، از این به بعد.
-
سپس
فرهنگ فارسی معین
(س پَ) (ق .) پس ، بعد.
-
فصل الخطاب
فرهنگ فارسی معین
(فَ لُ لْ خِ) [ ع . ] (اِمر.) 1 - هر کلام فصیح و روشن که حق رااز باطل جدا کند. 2 - کلمة «اما بعد» که خطیب بعد از ذکر مقدمه می گوید.
-
پس فردا
فرهنگ فارسی معین
( ~. فَ) (ق مر.) یک روز بعد از فردا.
-
نقاهت
فرهنگ فارسی معین
(نَ هَ) [ ع . نقاهة ] (مص ل .) دورة ضعف بعد از بیماری .
-
قبل
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (ق .) پیش ، مق بعد.
-
آن گاه
فرهنگ فارسی معین
(ق .) 1 - آن زمان ، آن وقت . 2 - پس از آن ، سپس ، بعد.
-
ابعاد
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ بعد؛ دوری ها. ؛ ~ هندسی طول ، عرض و ارتفاع .
-
آسه یی
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) (اِمر.) دومین مهرة گردن انسان که بعد از مهرة اطلس قرار دارد.
-
دلمک
فرهنگ فارسی معین
(دُ مَ) (اِ.) = دلمه : شیری است که بعد از مایه زدن بسته شود، پنیرتر، دلمه .
-
نخیز
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) 1 - کمین . 2 - زمینی که در آن نهال بکارند تا بعد جابه جا کنند.
-
هفت
فرهنگ فارسی معین
(هِ) (اِ.) اندک خشکی ای که بعد از تری به هم رسند.
-
آفتابه لگن
فرهنگ فارسی معین
( ~. لَ گَ) (اِمر.) آفتابه و لگن برای شستن دست و دهان قبل و بعد از غذا.
-
بعد
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.)1 - دوری . 2 - جدایی . 3 - طول ، عرض وعمق یا ارتفاع جسم . 4 - رأی ، حزم .
-
پنجاه
فرهنگ فارسی معین
(پَ) [ په . ] (اِ.) عددی که بعد از چهل و نه و پیش از پنجاه و یک است .