کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امانت
فرهنگ فارسی معین
(اَ نَ) [ ع . امانة ] 1 - (مص ل .) امین بودن . 2 - (اِمص .) راستی ، درستکاری . 3 - استواری . 4 - سپرده ، ودیعه .
-
واژههای مشابه
-
امانت گزار
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ) [ ع - فا. ] (ص .) امین ، کسی که شرط امانت داری را به جا می آورد.
-
جستوجو در متن
-
زینهارداری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - وفاداری . 2 - امانت .
-
مودع
فرهنگ فارسی معین
(مَ وَ دَّ) [ ع . ] (اِمف .) به امانت گذاشته شده .
-
مستودع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ دَ) [ ع . ] (اِمف .) به امانت داده شده .
-
امانتی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) مال یا چیزی که به عنوان امانت به کسی سپارند، ودیعه .
-
زینهارخوار
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص فا.) 1 - پیمان - شکن . 2 - خائن در امانت .
-
سپرده
فرهنگ فارسی معین
(س پُ دَ یا دِ) 1 - (ص مف .) به امانت گذاشته . 2 - سفارش شده .
-
ودایع
فرهنگ فارسی معین
(وَ یِ) [ ع . ودائع ] (اِ.) جِ ودیعه ؛ امانت ها، سپرده ها.
-
ودیعت
فرهنگ فارسی معین
(وَ عَ) [ ع . ودیعة ] (اِ.) پولی یا مالی که به امانت سپرده شود.
-
امناء
فرهنگ فارسی معین
(اُ مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ امین . 1 - افراد مورد اطمینان . 2 - زنهارداران ، امانت داران .
-
راست خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ) (ص مر.) کنایه از: 1 - شخصی که با همه کس از قرار راستی و درستی و امانت و دیانت رفتار کند. 2 - هر چیز راست و درست .
-
زینهار
فرهنگ فارسی معین
(یْ) [ په . ] = زنهار: 1 - (اِ.) پناه ، امان ، مهلت . 2 - ضمانت . 3 - امانت . 4 - شبه جمله که برای تنبیه و تحذیر گویند به معنای دور باش ، حذر کن .