کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اماده شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آماده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص .) حاضر، مهیّا.
-
جستوجو در متن
-
رخت ساختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) آماده شدن ، آماده سفر شدن .
-
کمر بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) (مص ل .) آماده شدن ، مهیا شدن .
-
عنان گرد کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - آماده شدن . 2 - آمادة حمله شدن .
-
ساخته آمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ دَ) (مص ل .) آماده شدن .
-
میان بستن
فرهنگ فارسی معین
(بَ تَ) (مص ل .) آماده شدن .
-
ور آمدن
فرهنگ فارسی معین
(وَ. مَ دَ) (مص ل .) 1 - (عا.) کنده شدن ، جدا شدن . 2 - آماده شدن خمیر برای پخت نان . 3 - برآمدن ، مقابله کردن . 4 - چاق شدن .
-
بار بستن
فرهنگ فارسی معین
(بَ تَ) (مص ل .) آماده برای سفر شدن .
-
تأهب
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ هُّ) [ ع . ] (مص ل .) آماده شدن ، تهیه دیدن .
-
تجهز
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ هُّ) [ ع . ] (مص ل .) آماده شدن ، مهیا گشتن .
-
کریز خوردن
فرهنگ فارسی معین
(کُ. خُ دَ) (مص ل .) آماده شدن باز برای شکار.
-
تهیؤ
فرهنگ فارسی معین
(تَ هَ یُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) آماده بودن ، ساخته شدن . 2 - (اِمص .) آمادگی .
-
دامن گرد کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ. کَ دَ) (مص ل .) آماده شدن برای ترک کردن و رفتن .
-
زهی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) 1 - حیوان آماده برای آبستن شدن . 2 - حیوان نو زاییده .