کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ال طمغی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آل
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) دودمان ، طایفه .
-
آل
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) جایی در بیابان که به هنگام تابش آفتاب همچون آب نماید، سراب .
-
آل
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) نام موجودی موهوم که عوام معتقدند ب ه زن تازه زا آسیب می رساند، به همین علت افرادی به مدت شش تا ده روز، تا صبح بالای سر زائو بیدار می ماندند.
-
آل
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] 1 - (ص .) سرخ ، سرخ کم رنگ . 2 - ( اِ.) نام درختی که از ریشة آن رنگی سرخ می گیرند و جامه باآن به رنگ سرخ درمی آورند.
-
آل تمغا
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ تر - مغ . ] (اِمر.) مهر سرخ رنگی که پادشاهان مغول بر فرمان های خود می زدند.
-
آل عبا
فرهنگ فارسی معین
(لِ عَ) [ ع . ] (اِمر.) خاندان پیغمبر اسلام . آل کسا و پنج تن آل عبا نیز نامیده می شود.
-
ایده آل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر. ] (اِ.) کمال مطلوب ، آرزوی عالی .
-
ال کردن
فرهنگ فارسی معین
(اِ. کَ دَ) (عا.) لاف زدن . ؛~ُ بل کردن قمپز در کردن ، ادعای بی مورد داشتن .
-
ال . اس . دی
فرهنگ فارسی معین
(اِ. اِ) [ انگ . ]L.S.D (اِ.) نوعی مواد مخدر با خاصیت توهُّم زا که در کشورهای غربی مصرف فراوان دارد.