کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الی
فرهنگ فارسی معین
(اِ لا) [ ع . ] (حر اض .) 1 - به سوی . 2 - تا.
-
واژههای مشابه
-
آلی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب به آلت ؛ هر جسمی که دارای آلات متعدد باشد مانند حیوانات و نباتات . 2 - مبحثی در شیمی که به بحث درباره کربن و ترکیبات آن می پردازد.
-
آلی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .)1 - سرخی .2 - سرخی نیم رنگ .
-
الی الحال
فرهنگ فارسی معین
(اِ لَ) [ ع . ] (ق .) تاکنون ، تا این دم .
-
واژههای همآوا
-
آلی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب به آلت ؛ هر جسمی که دارای آلات متعدد باشد مانند حیوانات و نباتات . 2 - مبحثی در شیمی که به بحث درباره کربن و ترکیبات آن می پردازد.
-
آلی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .)1 - سرخی .2 - سرخی نیم رنگ .
-
علی
فرهنگ فارسی معین
(عُ لا) [ ع . ] (اِ.) شرف ، رفعت ، بزرگواری .
-
علی
فرهنگ فارسی معین
(عَ یّ) [ ع . ] (ص .) شریف ، بزرگوار.
-
جستوجو در متن
-
آلاء
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ اِلی ؛ نیکی ها.
-
الخ
فرهنگ فارسی معین
(اِ لِ) مخفف الی آخرة ، تا پایان .
-
ملامین
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ انگ . ] (اِ.) جسمی است آلی که با الدئیدفرمیک تشکیل رزینی می دهد که در گرما قالب گیری می شود.
-
ارگانیک
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ فر. ] ( ص .) 1 - اندامی ، عضوی ، مربوط به اندام . 2 - آلی (شیمی ).