کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التماس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
التماس
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جستجو کردن ، خواستن . 2 - (اِمص .) خواهش ، در - خواست .
-
جستوجو در متن
-
نیاز کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) درخواست کردن ، التماس نمودن .
-
تضرع
فرهنگ فارسی معین
(تَ ضَ رُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - زاری کردن . 2 - التماس کردن .
-
خواهش
فرهنگ فارسی معین
(خا هِ)(اِمص .) 1 - خواست . 2 - تضرع ، التماس . 3 - میل ، رغبت .
-
ملتمس
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مِ) [ ع . ] (اِفا.) التماس کننده ، خواهش کننده .
-
لابه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (اِ.) 1 - عجز، نیاز. 2 - التماس ، زاری . 3 - خودستایی ، تکبر.
-
قربان
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] 1 - (اِ.) هرچیزی که به وسیلة آن به خداوند تقرب جویند. 2 - عنوانی برای نشان دادن ارادت و اخلاص به فردی که دارای مقام مهمی است . 3 - صدقه ، تصدق . ؛~ صدقه کسی رفتن کنایه از: الف - اظهار محبت و اخلاص و ارادت کردن به کسی . ب - اصرار و التم...