کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افکندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گوی در افکندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. اَ کَ دَ) (مص ل .) به مبارزه طلبیدن .
-
جستوجو در متن
-
ابرو تابیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص ل ) گِره بر ابرو افکندن .
-
اطماع
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) به طمع افکندن .
-
اظلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) سایه افکندن .
-
ارعاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) به رعب و هراس افکندن .
-
اوژنیدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ ژَ دَ) (مص م .) اوژندن ، افکندن .
-
اوکندن
فرهنگ فارسی معین
(اَ کَ دَ) (مص م .) = اوگندن : افکندن .
-
ایلام
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) به درد آوردن ، به رنج افکندن .
-
اقحام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) ناگاه کسی را در کاری افکندن .
-
تخییل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به خیال افکندن .
-
تهویل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به ترس افکندن .
-
تشویق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) آرزومند کردن ، به شوق افکندن .
-
حذف
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (مص م .) انداختن ، افکندن .
-
رخشیدن
فرهنگ فارسی معین
(رَ دَ)(مص ل .) تابیدن ، پرتو افکندن .
-
فکندن
فرهنگ فارسی معین
(فِ کَ دَ) (مص م .) نک افکندن .