کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افشانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نثار شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - افشانده شدن . 2 - کشته شدن .
-
زرافشان
فرهنگ فارسی معین
(زَ. اَ) 1 - (ص مف .) چیزی که ریزة زر یا گردِ زر بر آن افشانده باشند. 2 - (اِمص .) شاباش ، نثار کردن زر و سیم .
-
فتالیده
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ دِ) (ص مف .) 1 - برکنده شده . 2 - ریخته شده ، افشانده . 3 - دریده ، شکافته . 4 - جدا شده . 5 - از هم پاشیده ، پراکنده شده .
-
چاپگر
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) دستگاه الکترونیکی برای چاپ داده های کامپیوتری ، پرینتر. ؛ ~ جوهرافشان چاپگری که با پرتاب ذرات جوهر بر کاغذ نقش ایجاد کند. ؛ ~ سوزنی چاپگری که در آن حرف یا نماد ماتریسی از نقاط است و بر این نقاط مرکب افشانده یا ضربه همراه با مرکب وارد شود. ...