کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افسانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افسانه
فرهنگ فارسی معین
(اَ نِ) ( اِ.) قصه ، داستان .
-
واژههای مشابه
-
افسانه خواندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا دَ) (مص ل .) یاوه گفتن ، بیهوده حرف زدن .
-
افسانه گو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) 1 - داستان سرا. 2 - کنایه از: یاوه گو، بیهوده گو.
-
جستوجو در متن
-
اساطیر
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ اسطوره ؛ افسانه ها، افسانه های باستان دربارة خدایان و پهلوانان .
-
اوسانه
فرهنگ فارسی معین
(اُ نِ) (اِ.) افسانه .
-
اوسنه
فرهنگ فارسی معین
(او سَ نِ) (اِ.) افسانه .
-
سمر
فرهنگ فارسی معین
(سَ مَ) [ ع . ] (اِ.) افسانه .
-
فسانه
فرهنگ فارسی معین
(فَ نِ) (اِ.) افسانه ، داستان .
-
داستان سرایی
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (حامص .) قصه گویی ، افسانه پردازی .
-
رمانتیک
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ فر. ] (ص .) داستانی ، افسانه ای ، شاعرانه .
-
سامر
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِفا.) قصه گو، افسانه گو.
-
سیمرغ
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ په . ] (اِمر.) مرغ افسانه ای و موهوم .
-
هتلی
فرهنگ فارسی معین
(هَ تُ) (اِ.) نام کودک هوشیار و زبر و زرنگی است که قهرمان یکی از افسانه های کودکانه است و در آن افسانه با هوشیاری خود نقشة دشمن را حدس می زند و عقیم می سازد.