کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افراد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افراد
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ فرد.
-
افراد
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) یکی کردن ، جدا کردن . 2 - (مص ل .) تنها به کاری روی آوردن .
-
جستوجو در متن
-
خاص
فرهنگ فارسی معین
(صّ) [ ع . ] (ص .) 1 - ویژه ،برگزیده . 2 - منفرد، ممتاز. 3 - برگزیدة قوم . ؛ ~ و عام همة افراد، افراد برگزیده و افراد عادی .
-
بگیر بگیر
فرهنگ فارسی معین
(بِ. بِ) (اِمر.) بازداشت عده ای از مردم ، توقیف افراد بسیار.
-
حق الناس
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ نُ) [ ع . ] (اِمر.) حقی که افراد نسبت به یکدیگر دارند و باید رعایت کنند.
-
خانوار
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) = خانه وار: تعدادِ افراد یک خانواده .
-
سالن
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِ.) تالار، محوطه ای برای اجتماع افراد زیاد.
-
سرشماری
فرهنگ فارسی معین
(سَ . شُ) (حامص .) شمارش افراد یک شهر یا کشور.
-
نفرات
فرهنگ فارسی معین
(نَ فَ) [ ع . ] (اِ.) جِ نفر؛ افراد.
-
مراجع
فرهنگ فارسی معین
(مَ جِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مرجع . ؛ ~ تقلید مجتهدانی که مردم از آنان در احکام شرعی تقلید کنند. ؛ ~ قانون منابعی که قوانین از آن ها اقتباس و استنباط شده است . ؛ ~قانونی مؤسسات و اداراتی که بر طبق قانون برای مراجعة افراد به منظور تنظیم روابط افراد ب...
-
ابعاض
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ بعض ؛ پاره ها، طایفه ها، افراد.
-
اکیپ
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ فر. ] (اِ.) گروهی از افراد که کار مشترکی انجام می دهند، دسته ، گروه .
-
پیاده نظام
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ فا - ع . ] (اِمر.) بخشی از لشکر که افراد آن پیاده اند.
-
دژبان
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِمر.) 1 - نگاهبان دژ، کوتوال . 2 - هر یک از افراد دژبانی .