کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افتاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افتاده
فرهنگ فارسی معین
(اُ دِ) (ص مف .) 1 - زمین خورده . 2 - از پا درآمده . 3 - فروتن ، متواضع . 4 - مصروع ، کسی که دچار صرع شده باشد. 5 - اطلاق شده .
-
واژههای مشابه
-
عقب افتاده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اُ دِ) [ ع - فا. ] (ص مف .) 1 - کسی که در انجام کار یا کسب دانش از دیگران عقب تر باشد. 2 - ناقص ، معلول .
-
پیش پا افتاده
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ اُ دِ)(ص مف .)بی قدر، ناچیز.
-
جستوجو در متن
-
مهجور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) دور افتاده ، جدا افتاده .
-
رادی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) ساقط ، افتاده .
-
سقاط
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ ع . ] (ص .) افتاده ، ریخته .
-
فتیده
فرهنگ فارسی معین
(فُ دِ) (ص مف .) افتاده .
-
اثرم
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ) [ ع . ] (ص .) کسی که دندان پیشین وی افتاده باشد.
-
پرکم
فرهنگ فارسی معین
(پَ کَ) (ص .)بی کار و ناچیز و از کار - افتاده .
-
تبست
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ)(ص .) تباه و ضایع ، از کار افتاده .
-
دمده
فرهنگ فارسی معین
(دِ مُ دِ) [ فر. ] (ص .) از مد افتاده .
-
شفشه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) موی چندی از کاکل و زلف معشوق که بر روی او افتاده باشد.
-
عقب مانده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ) [ ع - فا. ] (ص مف .) نک عقب افتاده .