کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعیان
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ عین . 1 - بزرگان . 2 - اشراف . 3 - بناها، ساختمان ها، مصالح ساختمانی .
-
جستوجو در متن
-
سنا
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ فر. ] (اِ.) مجلسی که اعضای آن از بزرگان و اعیان کشور برگزیده شوند.
-
سناتور
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ فر. ] (اِ.) عضو مجلس سنا، نماینده مجلس اعیان .
-
کبار
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ ع . ] (ص .) جِ کبیر؛ بزرگان ، اعیان ، اشراف .
-
آریستوکراسی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) [ یو . ] ( اِ.) نژاده سالاری ، حکومت اشراف و اعیان (در فلسفة سیاسی یونان به معنای حکومت کسانی بود که از لحاظ کمال انسانی از دیگران برترند).
-
پارلمان تاریسم
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) [ فر . ] (اِ.)1 - نظام سیاسی که در آن یک یا چند مجلس وجود دارد. مانند انگلستان که دارای مجلس اعیان (لردها) و مجلس عوام است . 2 - اعتقاد به داشتن مجالس قانون گذاری .