کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطلاق
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) رها کردن ، آزاد کردن . 2 - به کار بردن واژه هایی در معنای مخصوص . 3 - (اِمص .) رهایی ، آزادی .
-
جستوجو در متن
-
تاتار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نامی که در گذشته به مغول اطلاق می شد.
-
افندی
فرهنگ فارسی معین
(اَ فَ) [ تر. ] ( اِ.) مأخوذ از لاتین ، به طریق احترام به جای «آقا» به بزرگان اطلاق می شود.
-
پشم علی شاه
فرهنگ فارسی معین
( ~. عَ) (اِ.) (عا.) به درویشان و درویش نماهای بی اطلاع و بی قدر اطلاق می شود.
-
چهارپا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) = چهارپای . چارپا: هر حیوانی که چهار پا (دو دست و دو پا) دارد و غالباً به اسب و الاغ و قاطر و شتر اطلاق می شود.
-
نواب
فرهنگ فارسی معین
(نَ وّ) [ ع . ] 1 - (ص .) بسیار نیابت کننده . 2 - (اِ.) عنوانی که در زمان صفویه و قاجار به شاهزادگان اطلاق می شد.
-
یهوه
فرهنگ فارسی معین
(یَ هُ وَ) [ عبر. ] (اِ.) اسمی است که در تورات بر خدا اطلاق شده است و دلالت بر سرمدیت آن ذات مقدس کند.
-
آدم آهنی
فرهنگ فارسی معین
( ~. هَ) (اِ.) 1 - موجودی تخیلی با ظاهری شبیه انسان و ساخته شده از فلز و مدارهای الکترونیکی که در فیلم های سینمایی بسیاری از کارهای انسان را انجام می دهد. 2 - مجازاً به کسی که از خود اختیاری ندارد و طبق گفتة دیگران عمل می کند اطلاق می شود.
-
انبجات
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ) [ معر. ] (اِ.) جِ انبج . انبه ها. مجازاً: به مطلق اشیایی که با عسل و مربا سازند، اطلاق کنند، به طوری که انجبات و مربیات مترادف محسوب شود.
-
افتاده
فرهنگ فارسی معین
(اُ دِ) (ص مف .) 1 - زمین خورده . 2 - از پا درآمده . 3 - فروتن ، متواضع . 4 - مصروع ، کسی که دچار صرع شده باشد. 5 - اطلاق شده .
-
سیاتیک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] 1 - (ص .) مربوط به تهیگاه . 2 - (اِ.) نام سیاتیک به عصب نسائی بزرگ اطلاق می شود. 3 - درد مربوط به عصب سیاتیک را نیز به نام سیاتیک خوانند و آن عبارت از درد شدیدی است که در سرتاسر این عصب حس می شود.
-
ناتورالیسم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ .) از نظر فلسفی به آن رشته از روش های فلسفی اطلاق می شود که معتقد به قدرت محض طبیعت است و هرگز طبیعت را آلتی در دست نظم بالاتری نمی شناسد، و از نظر ادبی مکتبی است که در آن بیشتر به تقلید دقیق و مو به موی طبیعت پرداخته می شود.
-
غربی
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (ص نسب .) 1 - منسوب به غرب . 2 - از مردم شمال آفریقا. 3 - مراکشی . در اصطلاح مورخان عهد مغول به خراسان و مازندران و عراق و آذربایجان و موصل و گرجستان و روم شرقی اطلاق می شده .
-
تورات
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . توراة ] (اِ.) 1 - به معنی اخص ، به اسفار خمسة عهد عتیق (تکوین ، خروج ، احبار، عدد و تثنیه )، انبیا (ابراهیم ، اسحاق ، یعقوب و ایام بنی اسراییل در برسینا) و توصیه های موسوی در اخلاق و شرایع اطلاق می شود. 2 - همة کتاب مقدس را به خطا تورات نا...