کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطراف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطراف
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ طرف ؛ کناره ها گوشه ها، پیرامون .
-
جستوجو در متن
-
برکاپوز
فرهنگ فارسی معین
(بَ)(اِمر.) اطراف دهان ، پک و پوز.
-
حومه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . حومة ] (اِ.)اطراف و گرداگرد شهر.
-
فنار
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ تر. ] (اِ.) چراغی که از اطراف محفوظ باشد؛ چراغ بادی .
-
گرداگرد
فرهنگ فارسی معین
(گِ گِ) (اِ مر.) اطراف ، پیرامون .
-
احناء
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اطراف . 2 - چیزهای کج و معوج و بی قواره .
-
خیابان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جاده ، راه عریض و هموار در شهر که مردم از آن عبور کنند و اطراف آن مغازه یا خانه باشد.
-
عقوه
فرهنگ فارسی معین
(عَ وَ) [ ع . عقوة ] (اِ.) 1 - اطراف خانه . 2 - محله .
-
کورمال
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) (عا.) حرکت با احتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی .
-
آتمسفر
فرهنگ فارسی معین
(مُ فِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - تودة هوایی که اطراف کرة زمین را فرا گرفته ، جو. 2 - کنایه از: اوضاع و احوال .
-
اشک
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (اِ.) درختچه ای از تیرة پروانه واران که اصل آن از سیبری است و در ایران در نواحی استپی و کوهستان های خشک اطراف کرج می روید.
-
اقطار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - جِ قُطر؛ گوشه ها، اطراف . 2 - جِ قَطر؛ قطره ها، چکه ها.
-
بشکم
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بِ کَ) ( اِ.) = پشکم . پچکم : 1 - ایوان ، صفه . 2 - خانه تابستانی که اطراف آن پنجره و بادگیر داشته باشد.
-
پله
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - مایة کم ، سرمایة اندک . 2 - موی اطراف سر. 3 - کفة ترازو. 4 - درختی است .