کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصلاح کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اصلاح دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) آشتی دادن ، سازش دادن .
-
جستوجو در متن
-
ترقیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) اصلاح کردن ، نیکو گردانیدن .
-
تنقیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پاکیزه کردن . 2 - اصلاح کردن کلام از عیب و نقص .
-
ابقاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - باقی گذاشتن ؛ به جای ماندن چیزی را، زنده داشتن . 2 - رعایت ، مرحمت کردن . 3 - اصلاح کردن میان قومی .
-
رس
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص م .) 1 - بند کردن و بازداشتن کسی را. 2 - اصلاح کردن میان قومی را. 3 - افساد کردن (از اضداد است ) 4 - چاه کندن . 5 - در زیر خاک پنهان کردن چیزی را. 6 - در گور کردن مرده را. 7 - دانستن امور قوم و خبر آن ها.
-
رم
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] 1 - (اِ.) چیز، شی ء. 2 - چاره ، حیله . 3 - (مص م .) اصلاح کردن ، نیکو کردن چیز. 4 - گرفتن ستور چوب ها را به دهان و خوردن . 5 - (مص ل .) پوسیده شدن استخوان ، پوسیدن .
-
اباره
فرهنگ فارسی معین
(اِ یا اَ رِ) [ ع . ابارة ] 1 - (مص م .) مایه خرمابن نر را به خرمابن ماده رساند ن . 2 - هلاک کردن . 3 - (اِمص .) اصلاح کشت و زرع .
-
جبر
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) کسی را به انجام کارهایی واداشتن . 2 - اصلاح کردن با زور و قهر. 3 - (اِ.) اکراه ، ناچاری . 4 - نام یکی از مباحث ریاضی . 5 - شکسته بندی .
-
طنز
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) ریشخند کردن ، مسخره کردن . 2 - طعنه زدن . 3 - (اِمص .) طعنه . 4 - (اِ.) ناز و کرشمه . 5 - عملی که جنبه های نادرست یا ناروای پدیده ای را مورد مسخره قرار می دهد و هدف آن اصلاح است . (اعم از شعر، نثر و نمایش ).