کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشکار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) ( اِ.) شکار.
-
واژههای مشابه
-
آشکار
فرهنگ فارسی معین
(شْ یا ش ِ) 1 - (ص .) ظاهر، هویدا. 2 - (ق .) علناً. 3 - ( اِ.) صورت . مق معنی . 4 - حواس ظاهر.
-
واژههای همآوا
-
آشکار
فرهنگ فارسی معین
(شْ یا ش ِ) 1 - (ص .) ظاهر، هویدا. 2 - (ق .) علناً. 3 - ( اِ.) صورت . مق معنی . 4 - حواس ظاهر.
-
جستوجو در متن
-
ویدا
فرهنگ فارسی معین
(وَ یْ) (ص .) آشکار، پیدا.
-
اجهار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .)1 - آشکار کردن سخن ، بلند کردن آواز، با صدای بلند چیز ی را خواندن . 2 - آشکار کردن .
-
علانیه
فرهنگ فارسی معین
(عَ یِ) [ ع . علانیة ] 1 - (مص ل .) ظاهر شدن ، آشکار گشتن . 2 - (اِ.) آشکار، ظاهر.
-
علن
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آشکار کردن ، پیدا کردن . 2 - (مص ل .) آشکار گردیدن .
-
متبین
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ بَ یِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آشکار شونده ، پیدا، هویدا. 2 - آشکار کننده . ج . متبینین .
-
متجلی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جَ لّ) [ ع . ] (اِفا.) آشکار، آشکار شونده ، ظاهر شونده .
-
بارز
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (ص .) آشکار، هویدا.
-
پوست باز کرده
فرهنگ فارسی معین
(کَ دِ) (ق .) بی پرده ، آشکار.
-
جلوت
فرهنگ فارسی معین
(جَ وَ) [ ع . ] (مص م .) آشکار کردن .