کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشغال روی هم ریخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آشغال
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = آشخال : 1 - هر چیز دور ریختنی . 2 - (کن .) آدم بی ارزش و پست .
-
جستوجو در متن
-
توده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِ.) 1 - هر چیز روی هم ریخته . 2 - انبوه خلق ، جمعیت مردم .
-
تلمبار
فرهنگ فارسی معین
(تَ لَ) (اِ.) = تلنبار: 1 - هر چیز که روی هم ریخته و انبار شده باشد. 2 - جایی که در آن کرم ابریشم را پرورش دهند.
-
منهدم
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ دِ) [ ع . ] (اِفا.)از هم ریخته ، ویران ، خراب .
-
مختلط
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ لِ) [ ع . ] (اِفا.) به هم آمیخته ، درهم ریخته ، مخلوط شده .
-
خره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - توده ، تلمبار، روی هم چیده شده . 2 - ردیف ، قطار، پهلوی هم چیده شده .
-
شوسه
فرهنگ فارسی معین
(شُ سِّ) [ فر. ] (اِ.) جاد ه ای که عملیات زیرسازی آن انجام شده باشد و به جای آسفالت روی آن شن ریخته باشند، جادة ساخته و پرداخته .
-
دوغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ماستی که در آن آب ریخته و به هم زده باشند. ؛ ~ُ دوشاب برای کسی فرق نداشتن کنایه از: خوب و بد را تمیز ندادن .
-
فتالیده
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ دِ) (ص مف .) 1 - برکنده شده . 2 - ریخته شده ، افشانده . 3 - دریده ، شکافته . 4 - جدا شده . 5 - از هم پاشیده ، پراکنده شده .
-
انبودن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) (مص م .) چیدن ، روی هم گذاشتن .
-
تنضید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - روی هم چیدن . 2 - مرتب کردن .
-
روی هم
فرهنگ فارسی معین
(یِ هَ) (ق مر.) جمعاً، مجموعاً.
-
روی هم رفته
فرهنگ فارسی معین
( ~ هَ. رَ تِ) (ق مر.) کلاً.
-
کپه
فرهنگ فارسی معین
(کُ پِّ) (اِ.) (عا.) روی هم انباشته شده ، تل شده ، کبه .