کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشعه
فرهنگ فارسی معین
(اَ ش ِ عِّ) [ ع . ] (اِ.) جِ شعاع ؛ روشنی ها، پرتوها.
-
جستوجو در متن
-
پرتوشناسی
فرهنگ فارسی معین
(پَ تُ ش ِ) (حامص . اِمر.) به کار بردن اشعة ایکس برای تشخیص و معالجة امراض ؛ رادیولوژیوی .
-
پرتونگاری
فرهنگ فارسی معین
(پَ تُ نِ) (حامص . اِمر.) رادیو - گرافی ، عکس برداری به وسیلة اشعة ایکس .
-
دز
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - مقدار تجویز شده در یک یا چند وعده ، از جمله مقدار خاصی از دارو یا مقدار معینی از اشعه ، چنده ، مقدار مصرف . (فره ).
-
آنژیوگرافی
فرهنگ فارسی معین
(یُ گِ) [ فر. ] (اِمص .) تصویر - برداری از رگ ها با استفاده از اشعة ایکس همراه با تزریق مواد رنگی به خون برای پی بردن به نقایص موجود در رگ ها، رگ نگاری (فره ).
-
باریوم
فرهنگ فارسی معین
(یُ) [ فر. ] (اِ.) فلزی که در طبیعت به صورت کربنات و سولفات یافت می شود و آن به ر نگ سفید مایل به زرد است . چگالی آن 6/3 است و هیچ گونه اهمیت صنعتی ندارد و مانند کلسیم آب را به آسانی تجزبه می کند. از غیرمحلول ترین اجسام است و چون اشعة ایکس از آن نمی ...