کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشخاص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشخاص
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ شخص . 1 - کالبدها. 2 - سیاهی ها. 3 - کسان ، افراد.
-
اشخاص
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) روانه کردن ، برانگیختن .
-
جستوجو در متن
-
اینان
فرهنگ فارسی معین
(ضم .) جِ این ؛ ضمیر اشاره برای اشخاص نزدیک . مق . آنان .
-
بازداشتگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) محلی که اشخاص توقیفی را موقتاً در آن زندانی کنند، زندان .
-
قرق
فرهنگ فارسی معین
(قُ رُ) [ تر. ] (اِ.)جایی که مخصوص اشخاص خاصی باشد و از ورود دیگران به آنجا جلوگیری شود.
-
متفرقه
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ فَ رِّ قِ) [ ع . متفرقة ] (اِفا.) 1 - مؤنث متفرق ؛ ج . متفرقات . 2 - اشخاص و اشیاء مختلف . 3 - اشخاص بیگانه .
-
تلوتلو
فرهنگ فارسی معین
(تِ تِ) (اِمر.) حرکت به چپ و راست مانند راه رفتن اشخاص مست .
-
سیورغال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ تر - مغ . ] (اِ.) عواید زمینی که به جای حقوق یا مستمری به اشخاص می بخشیدند؛ ج . سیورغالات .
-
فلان و بهمان
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ بَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) فلان کس ، شخص یا اشخاص نامعلوم .
-
آحاد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ احد؛ یکان ، یک ها. 1 - افراد، اشخاص . 2 - دستة اعداد نخستین از 1 - تا 9.
-
پرسشنامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) (اِمر.) یک یا چند برگه شامل سوالاتی راجع به هویت و افراد خانواده و همانند آن که معمولاً در ادارات و مؤسسات به اشخاص می دهند تا پر کنند.
-
پاسپورت
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ فر. ] ( اِ.) اجازه نامه برای رفت و آمد اشخاص از مملکتی به مملکت دیگر،گذرنامه ، جواز عبور.
-
تلویزیون
فرهنگ فارسی معین
(تِ لِ یُ) [ فر. ] (اِ.) دستگاهی است که تصاویر اشیاء و اشخاص را از مسافت دور به وسیلة امواج الکترونیکی انتقال دهد.
-
حضرات
فرهنگ فارسی معین
(حَ ضَ) [ ازع . ] (اِ.) جِ حضرت . 1 - اشخاص حاضر و موجود. 2 - برای تعظیم کسان استعمال می شود.