کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آشتی
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - رفع دلخوری و کدورت . 2 - تمام کردن جنگ .3 - آرامش .
-
آشتی کنان
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ص فا. اِ.) 1 - عمل آشتی کردن . 2 - مجلسی که برای آشتی کردن و آشتی دادن ترتیب دهند.
-
گرگ آشتی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ مر.) آشتی ظاهری که در باطن دل های طرفین بر دشمنی باقی باشد؛ صلح به نفاق و مکر و فریب .
-
واژههای همآوا
-
آشتی
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - رفع دلخوری و کدورت . 2 - تمام کردن جنگ .3 - آرامش .
-
جستوجو در متن
-
سلم
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) آشتی .
-
مسالمت
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ مَ) [ ع . مسالمة ] (مص ل .) آشتی کردن ، از روی صلح و آشتی رفتار کردن .
-
اصلاح دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) آشتی دادن ، سازش دادن .
-
تصالح
فرهنگ فارسی معین
(تَ لُ) [ ع . ] (مص ل .) با هم آشتی کردن .
-
هدنه
فرهنگ فارسی معین
(هُ نِ) [ ع . هدنة ] (اِ مص .) آشتی ، صلح .
-
منت کش
فرهنگ فارسی معین
(مِ نَّ. کِ) (اِفا.) کسی که با دیگری قهر است ولی به وسایلی سعی می کند توجه او را جلب و با وی آشتی کند.
-
متسالم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ لِ) [ ع . ] (اِفا.) آشتی کننده با دیگری ، صلح کننده با یکدیگر.
-
مصالحه
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ حَ یاحِ) [ ع . مصالحة ] (اِمص .) آشتی ، صلح .
-
صلح
فرهنگ فارسی معین
(صُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) آشتی کردن . 2 - (اِمص .) آشتی ، دوستی . 3 - (اِ.) عقدی که دو طرف در مورد بخشیدن چیزی یا گذشتن از حقی در مقابل هم تعهد می کنند. ؛ ~نامه قراردادی که بین دو طرف جنگ یا دعوا نوشته یا شرایط تحت جنگ در آن قید می شود.