کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مشار
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) اشاره شده ، آنچه به آن اشاره شده .
-
ایما
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ایماء ] 1 - (مص م .) اشاره کردن . 2 - (اِمص .) اشاره ، کنایه .
-
هذا
فرهنگ فارسی معین
(هاذا) [ ع . ] (اِ. اشاره ) این (اشاره به شخص یا شی ء نزدیک ).
-
اشارات
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] جِ اشاره .
-
این
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص . ضم .) 1 - ضمیر اشاره برای نزدیک . مق . آن . 2 - مورد اشاره یا گفتگو: این کار درست نیست .
-
تلویح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - اشاره کردن ، با اشاره فهماندن . 2 - سخنی را در ضمن سخن دیگر به کنایه بیان داشتن .
-
آنجا
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) آن مکان ، مکان مورد اشاره یا مورد نظر.
-
مزبور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) نوشته شده ، اشاره شده .
-
آن
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ضم .) ضمیر اشاره برای دور. مق این .
-
آنچ
فرهنگ فارسی معین
( اِ اشاره مر. حر ربط .) مخفف آن چه .
-
آنچت
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِ اشاره مر + ضم .) مخفف آن چه تو را.
-
اینان
فرهنگ فارسی معین
(ضم .) جِ این ؛ ضمیر اشاره برای اشخاص نزدیک . مق . آنان .
-
بعداً
فرهنگ فارسی معین
(بَ دَ نْ) [ ع . ] (ق .) پس از زمان مورد اشاره ، سپس .
-
نمار
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نُ) [ ع . ] (اِ.) اشاره و ایما.
-
غمزه
فرهنگ فارسی معین
(غَ زِ) [ ع . غمزة ] 1 - (مص ل .) یک بار با چشم یا ابرو اشاره کردن . 2 - (اِمص .) اشارة با چشم و ابرو. 3 - پلک زدن از روی ناز و کرشمه .