کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسیر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
در پیش کردن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. کَ دَ) (مص م .) اسیر کردن .
-
غل کردن
فرهنگ فارسی معین
(غُ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) به بند کشیدن ، اسیر کردن .
-
بند کردن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. کَ دَ) (مص م .) 1 - اسیر کردن . 2 - محکم گرفتن . 3 - محکم کردن .
-
دستگیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - کمک ، اعانت . 2 - اسیر کردن .
-
کمند
فرهنگ فارسی معین
(کَ مَ) (اِ.) ریسمان و طنابی که برای اسیر کردن انسان یا حیوان به کار برند.
-
گیر آوردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) (مص م .) (عا.) 1 - به دست آوردن . 2 - اسیر کردن ، مقید ساختن .
-
اسار
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) اسیر کردن . 2 - چیزی را به بند کشیدن . 3 - (اِمص .) اسیری ، بردگی . 4 - (اِ.) بند، دوال .