کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسير پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اسیر
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (ص .) 1 - گرفتار. 2 - برده ، بنده . ج . اسراء.
-
جستوجو در متن
-
عانی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . عان ] (ص .) اسیر، بندی .
-
اسیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) اسارت ، اسیر شدن .
-
اساری
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ ع . ] (اِ.) جِ اسیر؛ اسیران .
-
پایزن
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - اسیر. 2 - خدمتکار.
-
در پیش کردن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. کَ دَ) (مص م .) اسیر کردن .
-
دستگیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - کمک ، اعانت . 2 - اسیر کردن .
-
اسراء
فرهنگ فارسی معین
(اُ سَ) [ ع . ] (ص . اِ.) جِ اسیر؛ اسیران ، گرفتاران .
-
اسری
فرهنگ فارسی معین
(اَ را) [ ع . ] (ص . اِ.) جِ اسیر؛ بردگان ، اسیران .
-
بندی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص نسب .) 1 - اسیر، گرفتار. 2 - زندانی . ج . بندیان .
-
برده
فرهنگ فارسی معین
(بَ دِ) [ په . ] (ص .) 1 - غلام ، کنیز. 2 - اسیر.
-
غل کردن
فرهنگ فارسی معین
(غُ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) به بند کشیدن ، اسیر کردن .
-
کمند
فرهنگ فارسی معین
(کَ مَ) (اِ.) ریسمان و طنابی که برای اسیر کردن انسان یا حیوان به کار برند.
-
گرفتار آمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مَ دَ) (مص ل .) 1 - اسیر شدن . 2 - عاشق شدن .