کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسفل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسفل
فرهنگ فارسی معین
(اَ فَ) [ ع . ] 1 - (ص تف .) پایین تر، زیرتر. 2 - مقعد، دبر. ج . اسافل .
-
واژههای مشابه
-
اسفل السافلین
فرهنگ فارسی معین
( ~ لُ سّ فِ) (ص مر.) 1 - پست ترین مراتب . 2 - ضلالت ، گمراهی . 3 - طبقة هفتم دوزخ ، بدترین جای جهنم .
-
جستوجو در متن
-
چک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) فک اسفل ، چانه ، چک و چانه .
-
چانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) استخوان زنخ ، فک اسفل . ؛~ خود را خسته کردن حرف های بی نتیجه زدن .
-
سفلی
فرهنگ فارسی معین
(سُ لا) [ ع . ] (ص .)مؤنث اسفل ، پست - تر، پایین تر.
-
اسافل
فرهنگ فارسی معین
(اَ فِ) [ ع . ] (ص . اِ.) جِ اَسفل ؛ فرو - دستان . (طبقة پست )، زیردستان .
-
اسفلین
فرهنگ فارسی معین
(اَ فَ) [ ع . ] (ص . اِ.) 1 - پایین ترین . 2 - هفتمین طبقة دوزخ که زیر همه طبقات است ، اسفل سافلین .