کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسف
فرهنگ فارسی معین
(اَ سَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) اندوهگین شدن . 2 - حسرت خوردن . 3 - ( اِ.) اندوه شدید. 4 - افسوس ، پشیمانی .
-
جستوجو در متن
-
دریغ
فرهنگ فارسی معین
(دِ یا دَ)(اِ.)1 - افسوس ، اسف . 2 - کلمه ای که در حسرت و افسوس استعمال شود.
-
آه
فرهنگ فارسی معین
(صت .) کلمه ای است که برای نشان دادن درد، رنج ، اسف و اندوه به کار می برند. آوه ، آوخ ،آخ و وای نیز گویند. ؛ ~ در بساط نداشتن کنایه از: از هر گونه امکان مالی محروم بودن .
-
انگیز
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) 1 - (اِ.) آن چه که باعث انگیزش و تحریک باشد، محرک ، انگیزه . 2 - (اِفا.) در ترکیب به جای اسم فاعل نشیند: اسف انگیز، غم انگیز، شورانگیز.