کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استوار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تشیید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - استوار کردن . 2 - بلند کردن ، برافراشتن .
-
اتقان
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) محکم کردن ، استوار کردن . 2 - (اِمص .) استواری .
-
احکام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) محکم کردن ، استوار کردن . 2 - (اِمص .) استواری .
-
تأکید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - استوار کردن . 2 - عهد یا کلام خود را محکم کردن .
-
تسجیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ثابت و استوار کردن . 2 - مهر کردن قباله .
-
توکید
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (مص م .) استوار کردن .
-
تسدید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) استوار کردن .
-
ابرام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .)1 - استوار کردن ، محکم کردن کار . 2 - پافشاری کردن ، اصرار کردن . 3 - به ستوه درآوردن . 4 - شکوفه برآوردن .
-
تأثیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) با اصل و استوار کردن .
-
ایتمان
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ائتمان ] (مص م .) استوار داشتن ، امین کردن .
-
تحصین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - استوار کردن ، محکم گردانیدن . 2 - گرداگرد شهر یا قلعه را حصار کردن .
-
تحکیم
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - کسی را حاکم یا داور کردن .2 - در فارسی به معنای استوار کردن .
-
تشدید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - سخت گرفتن . 2 - استوار کردن . 3 - تکرار کردن یک حرف ، با گذاشتن نشانه (ُ) بر بالای آن .
-
آهیختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - آهختن ، آختن ، برکشیدن ؛ بیرون کشیدن چیزی مانند شمشیر، تیغ . 2 - بلند کردن ، برافراشتن . 3 - صف کشیدن . 4 - راست کردن ، قائم کردن ، محکم کردن ، استوار کردن .
-
شد
فرهنگ فارسی معین
(شَ دّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) محکم کردن ، استوار ساختن . قوی کردن . 2 - بلند و پست کردن نغمه تا موافق مطلوب گردد؛ کوک کردن ، اصطحاب . 3 - (مص ل .) دویدن . 4 - حمله کردن .