کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استواری
فرهنگ فارسی معین
( ~.)1 - (حامص .)محکمی ، سختی . 2 - ثبات ، پایداری . 3 - امن یت ، اطمینان .
-
جستوجو در متن
-
اتقان
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) محکم کردن ، استوار کردن . 2 - (اِمص .) استواری .
-
احکام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) محکم کردن ، استوار کردن . 2 - (اِمص .) استواری .
-
بتون آرمه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) (اِمر.) بتون مسلح ، بتونی که در آن میله های آهنی گذارند تا استواری و مقاومت آن بیشتر گردد.
-
حزم
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - استواری . 2 - پیش - بینی ، دوراندیشی .
-
وثاقت
فرهنگ فارسی معین
(وَ قَ) [ ع . وثاقة ] (اِمص .) 1 - استحکام ، استواری . 2 - موثقی ، معتمدی .
-
استحکام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .)محکم شدن ، استوار شدن . 2 - (اِمص .) استواری . ج . استحکامات .
-
بستگی
فرهنگ فارسی معین
(بَ تِ) (حامص .) 1 - رابطه ، ارتباط ، پیوستگی . 2 - استواری و استحکام . 3 - عقد، بند، علاقه .
-
ثقت
فرهنگ فارسی معین
(ثِ قَ) [ ع . ثقة ] 1 - (مص ل .) اعتماد کردن ، به کسی اعتماد داشتن . 2 - (ص .) کسی که مردم به او اعتماد کنند. 3 - (اِ.) اطمینان ، استواری .
-
جزالت
فرهنگ فارسی معین
(جَ لَ) [ ع . جزالة ] 1 - (ص .) استوار بودن . 2 - (اِمص .) استواری ، محکم بودن الفاظ .
-
رصانت
فرهنگ فارسی معین
(رَ نَ) [ ع . رصانة ] 1 - (مص ل .) محکم بودن . 2 - (اِمص .) استواری .
-
صلابت
فرهنگ فارسی معین
(صَ بَ) [ ع . صلابة ] 1 - (مص ل .) سخت و استوار شدن . 2 - (اِمص .) استواری . 3 - مهابت .
-
متانت
فرهنگ فارسی معین
(مَ نَ) [ ع . متانة ] (مص ل .) 1 - پایداری ، استواری . 2 - سنگینی ، وقار.
-
امانت
فرهنگ فارسی معین
(اَ نَ) [ ع . امانة ] 1 - (مص ل .) امین بودن . 2 - (اِمص .) راستی ، درستکاری . 3 - استواری . 4 - سپرده ، ودیعه .