کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استقرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استقرار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .)1 - برقرار کردن ، پابرجا شدن . 2 - قرار یافتن .
-
جستوجو در متن
-
جایگزین
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص فا.) کسی که جایی را برای خویش انتخاب کند، آن که یا آن چه که در جایی استقرار یابد.
-
پاسگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - جای نگهبانی . 2 - محل استقرار نیروهای انتظامی .
-
جا گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ) (مص ل .) 1 - در جایی استقرار یافتن . 2 - جایی را به خود اختصاص دادن .
-
ساکنی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - آرامش . 2 - منزل کردن ، استقرار.
-
ثبوت
فرهنگ فارسی معین
(ثُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) استوار شدن ، استقرار یافتن . 2 - بر جای ماندن ، ایستادن . 3 - ثابت شدن امری با دلیل و برهان . 4 - (اِمص .) پایداری ، دوام . 5 - استواری ، استقرار. 6 - تحقق .
-
شهربانی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص . اِمر.) اداره ای که وظیفة آن حفظ امنیت شهر و استقرار نظم و تعقیب بزهکاران است و آن تابع وزارت کشور است ، نظمیه .
-
مکان
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جا، محل ، جایگاه . ج . امکنه . 2 - محل استقرار. 3 - مرتبه ، مقام .
-
میزانسن
فرهنگ فارسی معین
(سِ) [ فر. ] (اِ.) تنظیم جای استقرار هنرپیشگان و وسایل صحنه اعم از دکور و غیره .
-
مستقر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ قَ رّ) [ ع . ] (اِمف .) پایدار، استوار، استقرار یافته ، قرار گرفته .
-
استواء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) برابر شدن ، مانند یکدیگر شدن . 2 - (اِمص .) قرار گرفتن ، استقرار. 3 - (اِ.) در جغرافیا دایره ای فرضی که مانند کمربندی زمین را به دو نیمکرة شمالی و جنوبی تقسیم می کند.
-
انترپل
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ پُ) [ فر. ] (اِ.) اتحادیة همکاری بین المللی که براساس تشریک مساعی و همکاری متقابل دولت ها برای مبارزه با جرایم و مجرمین بین المللی و برقراری نظم و امنیت عمومی کشورها و استقرار عدالت تأسیس شده است و کشورهای عضو آن اطلاعات خود را در مورد جرایم ،...
-
حقوق
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (اِ.) جِ حق . 1 - راستی ها، درستی ها. 2 - وظایف ، تکالیف . 3 - در فارسی به معنای دستمزد. 4 - مجموعة قوانین ، قواعد و رسوم لازم الاجرایی که به منظور استقرار نظم در جوامع انسانی وضع یا شناخته شده است . ؛ ~ اجتماعی مجموعة حقوق فرد در پیو...