کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استخوانگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
استخوان
فرهنگ فارسی معین
(اُ تُ خا) [ په . ] (اِ.) 1 - مادة سختی است که در ساختمان بدن مهره داران به کار رفته است و محل اتکای عضلات و مخاط ها ودیگر قسمت های نرم بدن است .استخوان های بدن انسان و دیگر استخوان داران به دو دستة دراز و پهن تقسیم می شوند. در وسط استخوان مادة نرمی...
-
استخوان ترکاندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تِ دَ) (مص ل .) رشد کردن ، بزرگ شدن .
-
استخوان بندی
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) اسکلت ، کالبد.
-
استخوان دار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) کنایه از: آدم اصیل و خانواده دار.
-
استخوان کاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(حامص .) خاتم سازی ، خاتم کاری .
-
پی گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - تعقیب ، دنبال . 2 - ادامه دادن .
-
پیش گیری
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) 1 - جلوگیری کردن . 2 - پیش از بروز بیماری اقدام کردن .
-
جفت گیری
فرهنگ فارسی معین
کردن (جُ. کَ دَ) (مص ل .) آمیزش ، جماع کردن حیوانات .
-
حرف گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِمص .) خرده گیری ، عیب جو.
-
زبون گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(حامص .) 1 - ضعیف کُشی . 2 - ضعیف شمردن ، خوار دانستن .
-
طالع گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) طالع - بینی .
-
نکته گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) ایراد - گیری ، عیب جویی .
-
نشانه گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) هدف گیری برای تیراندازی .
-
غلط گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) تصحیح نوشته یا گفتة کسی .
-
استخوان خرد کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ. کَ دَ) (مص ل .) با زحمت زیاد صاحب تجربه شدن .