کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
عصبی
فرهنگ فارسی معین
(عَ صَ)(ص نسب .)1 - مربوط به عصب و سیستم اعصاب . 2 - عصبانی . 3 - عصبی - مزاج .
-
جستوجو در متن
-
هدنگ
فرهنگ فارسی معین
(هَ دَ) (اِ.) اسبی که سفید باشد.
-
اعصم
فرهنگ فارسی معین
(اَ صَ) [ ع . ] (ص .) اسبی که دو دستش سفید باشد.
-
پالانی
فرهنگ فارسی معین
(اِ. ص .) اسبی که مخصوص بار و بنه بردن است ، نه برای سواری .
-
چال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) اسب ، اسبی که موهای سرخ و سفید داشته باشد.
-
چوگانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) اسبی ورزیده که مناسب چوگان بازی باشد.
-
سمند
فرهنگ فارسی معین
(سَ مَ) (اِ.) اسبی که رنگش مایل به زردی باشد.
-
هولی
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) کره اسبی که هنوز زین بر پشت آن نگذاشته باشند.
-
قله
فرهنگ فارسی معین
(قُ لَّ) (اِ.) اسبی که رنگش به زردی مایل باشد.
-
کهر
فرهنگ فارسی معین
(کَ هَ) (ص .) اسبی که رنگش سرخ مایل به سیاهی باشد.
-
اشکل
فرهنگ فارسی معین
(اِ کَ یا کِ) (ص .) اسبی که دست راست و پای چپش سفید باشد.
-
تجاره
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ) (اِ. ص .) کره اسبی که هنوز بر آن زین نگذاشته باشند.
-
کلوس
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) اسبی که چشم و روی و پوزش سفید باشد و آن را شوم می دانستند.
-
گاه گیر
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - اسبی که گاه گاه رم می کند. 2 - غافل گیر.