کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسباب بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسباب بازی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِ.) وسیلة بازی و سرگرمی کودکان و نوجوانان .
-
واژههای مشابه
-
اسباب چینی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) توطئه .
-
اسباب کشی
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ) (حامص .) حمل و نقل اثاثة منزل ، اسباب و لوازم زندگی را از خانه ای به خانة دیگر بردن .
-
جستوجو در متن
-
بازیچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِمصغ .) 1 - آنچه با آن بازی می کنند. 2 - اسباب بازی . 3 - مسخره ، ملعبه .
-
یویو
فرهنگ فارسی معین
(یُ یُ) (اِ.) نوعی اسباب بازی کودکان .
-
کوک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - آواز بلند. 2 - میزان کردن یک آلت موسیقی مطابق دستگاهی خاص . 3 - ابزاری در ساعت یا بعضی از اسباب بازی ها که با پیچاندن فنر مخصوص ساعت را تنظیم یا اسباب بازی را به کار می اندازد. ؛توی ~کسی یا چیزی رفتن کنایه از: دربارة آن مطالعه و بررسی ک...
-
جغجغه
فرهنگ فارسی معین
(جِ جِ غِ) (اِ.) نوعی اسباب بازی کودکان شبیه قوطی که موقع تکان دادن صدا از آن برآید.
-
مجاهز
فرهنگ فارسی معین
(مُ هِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - حریف در قمار، حریف در بازی نرد و شطرنج . 2 - فراهم کنندة وسایل و اسباب کاری . 3 - مستوفی .
-
دارت
فرهنگ فارسی معین
(رْ) [ انگ . ] (اِ.) اسباب ورزش و بازی به صورت صفحه ای با دایره های تو در تو (یا شماره ) که توسط پیکانی از فاصله ای معین به سوی صفحه نشانه گیری می کنند.
-
بادکنک
فرهنگ فارسی معین
(کُ نَ) (اِمر.) 1 - نوعی اسباب بازی از جنس لاستیک و به شکل کیسه که آن را پر باد می کنند. 2 - کیسه ای پر از هوا در ماهیان .
-
دراگ استور
فرهنگ فارسی معین
(دِ اِ تُ) [ انگ . ] (اِ.) داروخانة بزرگ که در آن علاوه بر دارو اجناس دیگری مانند لوازم آرایش ، اسباب بازی و اشیای لوکس و غیره نیز می فروشند.
-
لگو
فرهنگ فارسی معین
(لِ گُ) [ انگ ] (اِ.)اسباب بازی به صورت قطعه های کوچک چوب ، فلز و مخصوصاً پلاستیک در شکل ها و رنگ های مختلف و قابل جفت شدن با یکدیگر برای ساختن بازیچه های گوناگون مثل خانه ، صندلی و....
-
بابانوئل
فرهنگ فارسی معین
(ئِ) [ فر. ] (اِمر.) کسی که خود را در شب عی د میلاد مسیح به صورت پیرمردی سپید موی با جامه و شب کلاه سرخ درمی آورد و لباس نو و شیرینی و اسباب بازی برای کودکان می آورد.