کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آسانی
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (حامص .) 1 - سهولت ، راحتی . 2 - آسایش . 3 - خواب . 4 - تنبلی . 5 - فراوانی نعمت ، رفاه .
-
تن آسانی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (حامص .) 1 - آسودگی ، رفاه . 2 - تندرستی . 3 - خوشگذرانی ، تن پروری .
-
واژههای همآوا
-
آسانی
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (حامص .) 1 - سهولت ، راحتی . 2 - آسایش . 3 - خواب . 4 - تنبلی . 5 - فراوانی نعمت ، رفاه .
-
جستوجو در متن
-
چک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) گردویی که مغز آن به آسانی برنیاید.
-
بلامانع
فرهنگ فارسی معین
(بِ نِ) [ ع . ] (ق .) به آسانی ، به راحتی ، بدون مشکل .
-
رفاه
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (اِمص .) آسودگی ، تن آسانی .
-
یسر
فرهنگ فارسی معین
(یُ) [ ع . ] (اِمص .) آسانی ، فراخی مق عسر.
-
غلج
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) گره دوتا که به آسانی گشوده شود.
-
سهل
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (ص .) 1 - آسان . 2 - نرم ، زمین ِ نرم . ؛ ~العبور راهی که به آسانی از آن بتوان گذشت ، آسان رو (فره ). ؛ ~العلاج مرضی که به آسانی بتوان آن را مداوا کرد، آسان چاره (فره ). ؛ ~الوصول آن چه که به آسانی به دست آید، آسان رس ، آسان یاب (فر...
-
فوت شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) (عا.) به سرعت و به آسانی در ذهن جا گرفتن و حفظ شدن .
-
گواشمه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) 1 - (اِ.) آسانی ، سهولت . 2 - (ص .) آسان ، سهل .
-
ابلک
فرهنگ فارسی معین
(اَ لَ) (اِ.) گیاهی از تیرة اسفناجیان که در بیابان های خشک روید و شاخه های بسیار دارد و دارای دانه های دو شاخ است که باد آن را به آسانی از جا می کند.
-
پل
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ په . ] ( اِ.) آن چه که دو قسمت جدا از هم را به یکدیگر وصل کند. ؛ ~ خر بگیری کنایه از: معبری که به آسانی نتوان از آن گذشت .